آرمان گرائی در انقلاب اسلامیidealistic in Islamic revolution
کاری که انقلاب در آغاز انجام میدهد، ترسیم آرمانها است؛ آرمانها را ترسیم میکند. البتّه آرمانهای عالی، تغییرناپذیرند؛ وسایل تغییرپذیر است، تحوّلات روزمرّه تغییرپذیر است امّا آن اصول که همان آرمانهای اساسی است، تغییرناپذیر است؛ یعنی از اوّل خلقت بشر تا امروز، عدالت یک آرمان است؛ هیچوقت نیست که عدالت از آرمان بودن بیفتد؛ آزادی انسان یک آرمان است -آرمانها یعنی اینجور چیزها- آرمانها را انقلاب تصویر میکند، ترسیم میکند، بعد آنوقت به سمت این آرمانها حرکت میکند. حالا آرمان را ما اگر بخواهیم در یک کلمه بگوییم و یک تعبیر قرآنی برایش بیاوریم، «حیات طیّبه» است که: فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَة؛(۶) اِستَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛(۷) شما را زنده کند. دعوت پیغمبر و همهی پیغمبران به حیات است؛ چه جور حیاتی؟ طبعاً حیات طیّبه.
At the start of something that a revolution does, is drawing the Ideals; Of course, higher ideals, are Unchangeable; the instruments are variable, Daily events are variable But the principle that is the same basic ideals are immutable; that's mean The first human creation until today, justice is an ideal; justice never far from idealistic . Human freedom is an ideal – ideals means such things - ideals drawn by revolution, then moves toward these ideals. Now if we want to introduce ideal in a word and give him a Qur'anic term, that is: "Pure life" :
We will give to him a new Life, a life that is good and pure ( nahl/97 )
Believers, respond to Allah and the Messenger when he calls you to that which revives you. ( Anfal/24 )
Invitation of the prophet and all the prophets is to life; What kind of life? Naturally pure life
خب، حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی همهی این چیزهایی که بشر برای بِهزیستی خود، برای سعادت خود به آنها احتیاج دارد. مثلاً عزّت ملّی جزو حیات طیّبه است؛ ملّت ذلیل، توسریخور، حیات طیّبه ندارد. استقلال، وابسته نبودن به بیگانگان و به دیگران جزو حیات طیّبه است. حیات طیّبه را فقط در عبادات و در کتابهای دعا که نباید جستجو کرد؛ واقعیّات زندگی اینها است. حیات طیّبهی یک ملّت، از جمله این است که این ملّت، عزیز زندگی کند، سربلند زندگی کند، وابسته نباشد، مستقل زندگی کند. حالا کتاب مینویسند برای ردّ استقلال! انسان واقعاً تعجّب میکند که چطور، افرادی رویشان میآید این حرفها را امروز بزنند. دزدی میآید سر گردنه، جلو کاروان را میگیرد، بِزور از آنها مطالبهی هست و نیستشان را میکند؛ یک نفر هم بگوید بله، امروز مصلحت این است که ما برویم جزو ایشان؛ هرچه میفرمایند عمل کنیم! این حرف زدن در نفی استقلال، یک چنین چیزی است. عرض کردیم استقلال، آزادی در ابعاد یک ملّت است..
Well, what is pure life? It is aii things that human needs for beter life and happiness. For example, the national honor is pure life. The smite nations, underdog, has no pure life. Independent, not dependent on outsiders and to others is a pure life. Pure life should not be sought only in worship and prayer books; These are facts of life. Pure life of a nation, including the people's live with dignity, to live proud, Does not depend, Live independently.
But now someone write books for rejecting independence! One really wonders how some people rudely throw these words today.
A robber comes in a highway, blockes convoy, to force demands all their possessions; One person tells ok, Today is advisable that we go among them, Whatever they say do! This talk of independence, is one such thing.
یکی از چیزهایی که حیات طیّبه را تأمین میکند، پیشرانی در علم و تمدّن جهانی است. غربیها اینجور نیستند؛ بله، پیشرفتهای مادّی زیاد آوردند، در این زمینهها حرفهای جدید زدند، هنوز هم دارند میزنند، منتها این را همراه کردند با چیزی که سقوط از این نردبان در آن حتمی است؛ بله، نردبان را جلوی پای بشر میگذارند منتها کاری میکنند که از این نردبان حتماً بشر سقوط خواهد کرد؛ اخلاق را فاسد میکنند. شما امروز ملاحظه کنید در فرهنگ غربی زشتترین و شنیعترین کارها دارد شکل عادی، عرفی، قانونی میگیرد که اگرچنانچه کسی با اینها مخالفت بکند، محکوم میشود که چرا مخالفت میکند؛ به صرف اینکه انسان دلش میخواهد! خب، خیلی چیزها انسان دلش میخواهد. کار این پردهدریها در غرب به کجا خواهد رسید؟ راه علاج ندارند؛ یعنی راه خلاص قطعاً ندارند؛ این راهی که اینها دارند میروند، اینجور که اینها دارند در انحطاط اخلاقی پیش میروند، پدر غرب را در خواهد آورد، نابودشان خواهد کرد. بیچاره مردمشان، انسان دلش برای مردم این کشورها و این ملّتها میسوزد؛ مردم بیچارهای هستند.
One thing that provides pure life, driving in science and world culture. Westerners do not like that; Yes, they have great material progress, In this fields had new Things, Do they have yet, However, this was accompanied by something that fell from the ladder is imminent; Yes, they put ladder of human feet but cause to be human will fall from the ladder; corrupt morals.
You see today in western culture the ugliest and most hideous things are shown as usual and customary law , That if one does disagree with them, is condemned why is the opposition; Just because the man wants! Well, people wants a lot of things! Where will the end of effrontery in the West? Not cure; That is no way to get definitely; This way that they are going, like this going in moral decline, will destroy the West. Miserable it,s people! Man burns his heart to the people of this country and this nation; They are poor people.
خب، پس پیشرانی در علم و تمدّن بشری، همراه با معنویّت، همراه با معنویّت. آن روز در یک مجموعهای(۸) -به نظرم پخش هم شده- گفتم فرض کنید بیست سال دیگر، سی سال دیگر کشور جمهوری اسلامی را مثلاً با ۲۰۰ میلیون یا ۱۸۰ میلیون یا ۱۵۰ میلیون جمعیّت با پیشرفتهای شگرف مادّی و علمی و صنعتی و با استقرار معنویّت و عدالت؛ ببینید چه میشود؛ چه جاذبهای در بین آحاد بشر -مسلمان و غیر مسلمان- بهوجود میآورد؛ حیات طیّبه یعنی این؛ یعنی برویم بهسمت یک چنین وضعی برای زندگی کشور؛ انقلاب میخواهد ما را به اینجاها برساند. رفاه، عدالت، نشاط، نشاط کار، شوق کار، علم، فنّاوری، اینها همه جزو حیات طیّبه است؛ در کنار اینها معنویّت، رحم، خلقیّات اسلامی، سبک زندگی اسلامی، اینها جزو حیات طیّبه است. نظم جزو حیات طیّبه است؛ این حرکت بهسمت حیات طیّبه تمامنشدنی است. اَلآ اِلَی اللهِ تَصیرُ الاُمور؛(۹) این همان صیرورت به سمت خدا [است]. صیرورت یعنی حالیبهحالی شدن، چیزی در باطن ذات خود تغییر ایجاد کند و روزبهروز بهتر بشود؛ این را میگویند صیرورت؛ بشر به سمت خدا صیرورت دارد و جامعهی مطلوب اسلامی آن است که این صیرورت در آن وجود داشته باشد؛ این صیرورت تمامنشدنی است؛ همینطور بهطور دائم ادامه دارد؛ انقلاب این است.
Well, the forwarding of science and human civilization, should be combined with spirituality, and spirituality. Once I said: Assume twenty years, thirty years later you see Islamic Republic with 200 million or 180 million or 150 million people with wondrous advances in material science and technology and the deployment of morality and justice; see what happens; What attraction between human beings -Mslman and non-Muslim creates; This means pure life; That is, to go towards to live in such a situation in country; Revolution is going to bring us here.
Welfare, justice, happiness, joy, the joy of work, science, technology, all this is a pure life; The move towards pure life is unfailing. (surely to Allah do all affairs eventually come) (shora/53)
This is becoming to God. This means becoming a while to get something bring about change on the backend itself and get better day by day; Man goes to God and good Islamic society is that it is becoming; This becoming is interminable; There is also ongoing; This is Revolution .
بیست اسفند تولده همسرمه
اسمش سید محمدرضاست.
طلبه ی حوزه ست
داره کچل میشه :-)
تازگیا دندون درد داشته...
من و آقا سید محمد تا بیستم اسفند ماه قراره از هم دور و بی خبر باشیم بنا ب دلایلی...
حالا من میخام برا تولدشون غافلگیرش کنم.
متولد ۱۳۷۰ هست فک نکنم بتونم ۱۳۷۰ تا تبریک و آرزوی خوب براش جمع کنم...
میشه حداقل شما یکی از ۷۰ نفری باشی ک آرزوی خوب میکنه براش؟
یه پست گذاشتم تو وبم پست ثابته با این عنوان ک سوپرایز همینجاست...
اگ ب اسم خودت نظر بذاری قول میدم تا ۴۰ شب بعد از نماز شب اسمتو بگم دعای خوب کنم برات...
میگن دعای بنده ها در حق هم زودتر اجابت میشه :-)
چ بیای چ نیای ممنونم ک خوندیم رفیق